در همسایگی ما درخت چاق و فرتوت کهنسالی لخت و بی برگ به قواره ی آسیابانی خرفت و زشت به کار خیر مشغول است صبح، اسباب قایم باشک بچه ها ظهر، پایگاه چلچله پرانی بلبل ها عصر، استراحتگاه بندگان خدا شب . . . شب ها ولی افسرده و خاموش سرش به گریبان ست، شاید درین عمر دراز معشوقه ای داشته خوش سخن و نمکین روزی بعد عشق بازی به سرش افتاده در رودخانه ای دور آبی به تن زند و هوایی عوض کند قبل رفتن گفته بمان به آسیابان'مان رفت و بعد از ان کار از روییدن علف زیر پا گذشت ریشه زد و درخت تنومندی گشت میترسم اگر برگردد جای عاشق و معشوق عوض شود درختمان پرنده شود و بگریزد . . .,com,io,io games,m,net,net framework,emoticon,22 ammo,22 rifle,223 ammo ...ادامه مطلب